دفتر مشق

روزهای زندگی

روزهای زندگی

دفتر مشق

* بسم الله الرحمن الرحیم
* دفتر مشق روزهای زندگـی
* نویسنده: مهندس سید ابوالفضل هاشمی
* شروع بلاگری از 18 آبان 1391 پنج شنبه

آخرین نظرات
در حال وب گردی با مقاله ای از خانم ROSIE BOYCOTT با موضوع فمینیسم و اثر آن بر جامعه در وب سایت خبری میل آنلاین مواجه شدم که حیف دیدم آن را برای هم وطنان عزیز فارسی زبان ترجمه ننمایم. نویسنده که خود از فعالان فمینیست انگلیسی می باشد، تجارب خود را از فمینیسم و علل و تاثرات آن بر جامعه را بیان کرده است.
در حالی که فمینیسم، اثرات ویرانگری بر جوامع غربی گذاشته است، فمینیست های غربی که روزی در راستای حقوق زنان، پیشرو در مبارزه بودند، امروز با مشاهده فجایع اجتماعی ایجاد شده در حال عقبگرد هستند و می خواهند دوباره به موقعیت زنانه سابق شان برگردند. البته تاریخ فمینیسم در کشورهای غربی نشان می دهد که زنان در ابتدا از هیچ حق و حقوقی برخودار نبودند و مبارزه شان، امری منطقی می نمود. لیکن اسلام عزیز، از همان ابتدا تمام حق و حقوق لازم را به زن داده است.
مردان ایرانی به خوبی ثابت نموده اند که همواره به حقوق زنان که در شرع مقدس اسلام اشاره شده است تا آنجا که اختیارات و خواسته ها و ریاست مرد بر خانواده را نقض نکند احترام گذاشته اند. 
اما در حالی که فمینیست های کارکشته غربی در حال عقبگرد هستند،در ایران، فمینیست های چادری، در حال تاختن هستند. انسانیت فمینیست های غربی آنجا آشکار می شود که در قبال مسائل و مشکلات جامعه و خانواده، احساس مسئولیت می کنند. لیکن در نوع ایرانی اش، نه تنها چنینی دردمندی ای دیده نمی شود بلکه شاهد هستیم که با خودخواهی و تکبر باور نکردنی ای از تمام روزنه ها برای ایجاد حق و حقوق برای خودشان استفاده می نمایند و مشکلات و تبعات رویکردشان را نیز قبول نمی کنند. سخنان و نوشته های فمینیست های چادری همان شعارهای اوایل انقلاب صنعتی اروپا است که اسلامیزه شده و با ظاهر اسلامی و باطن غیر اسلامی به خورد ملت داده می شود.
این فمینیست پشیمان اگر به طور کل فمینیسم را نقض می کرد به شدت مورد حمله و انتقاد فمینیست های تند رو قرار می گرفت و مجال نمی یافت. اما دارد با سیاست و به شکلی نرم اذهان را ذره ذره برای نفی فمینیسم آماده می کتد.در چندین سال اخیر مقالات بسیاری از فمینیست های غربی چنین رویکردی دارد.
امیدوارم به خوبی توانسته باشم امانت داری را رعایت کرده باشم. در ترجمه این مقاله، به صورت بسیار کم و برای گیرا شدن مطلب، کلماتی به آن اضافه کردم ولی کلیت مطلب، همین چیزی است که هم اکنون مشاهده می کنید. علاقه مندان برای مطالعه متن اورجینال این مقاله که به زبان اصلی نوشته شده است می توانند به آدرس آن که در انتهای صفحه آمده است مراجعه فرمایند[1].

فمینیسم مردان را به شهروندان درجه دوم تبدیل کرده است. اما کسب این موفقیت برای زنان، به چه قیمت تمام شده است؟
میلیون ها نفر از مردان معتقدند از دفتر کار تا منزل و بستر زناشویی، فمینیسم آنها را به شهروندان درجه دو تنزل داده است.
در این حال سوالی که برای مردان جامعه ایجاد می شود که چرا باید در قرن بیست و یکم ارزش زنان اینقدر رشد کرده باشد؟ و هویت و جایگاه مرد در قرن بیست و یک چیست؟
به عنوان مثال، اگر از پدرتان یا پدربزرگتان بپرسید که جایگاه و تعریف مرد در سده پیش چگونه بود، احتمالا او به آسانی و سرعت چنین پاسخ خواهد داد که: "در خانواده، من برای کار از منزل بیرون می رفتم تا هزینه و مخارج زندگی همسر و فرزندانم را تهیه نمایم".
احساس او، یکی حس اجتماعی و فراگیر بود که در آن مردان به علت توان و قدرت بیشتر، زندگی را به پیش می بردند و به همین خاطر، مردان تنها تصمیم گیران جامعه تلقی می شدند.
اما بر اساس بررسی های انجام شده مردان و پسران جوان جامعه در این احساس با پدران و پدر بزرگ های خود مشترک نیستند.
در واقع 52% مردان جوان چنین احساس می کنند که در سایه قوانین جانب گرایانه زنانه و حقوق زنان محدود شده اند. همچنین 82% مردان نیز معتقدند که نقش سنتی خود را در جامعه از دست داده اند.
برای بسیاری از آنها این به معنی اهمیت ندادن به خواسته ها و نیازهای مردان است که بی سابقه است.
این یک عقب گرد و جهش شگفت آور است. اینکه دیگر کسی نمی تواند زنان را نادیده بگیرد. این حقیقتی است که نتایج و تبعات زیادی دارد. به عنوان مثال بسیاری از زنان آمریکایی، دیگر با یک شوهر زندگی نمی کنند. در بریتانیا، دفتر آمار ملی انگلیس به تازگی اعلام نموده است که تعداد ازدواجهای انجام گرفته در انگلستان به کمترین مقدار خود رسیده است.
پس ازدواج کردن در سن مناسب و داشتن نقش پدری همچون قدیم، دیگر امکان پذیر نیست که مردان جوان مشتاقانه به دنیال کسب آن باشند و از وقوع چنین آینده ای برای خود یقین داشته باشند.
علاوه بر این، ازدواج و خانواده، به محلی برای درگیری و تشنج دائمی مرد و زن مبدل شده است. چه اینکه درآمد زنان به مرور زمان از همتایان مردشان بیشتر شده است.
در اواخر سال گذشته (اواخر سال 2007) نتایج یک نظر سنجی نشان داد که 39% از زنانی که کار تمام وقت داشته اند، درآمدشان از شوهرانشان بیشتر بوده است. این بدان معناست که 1.8 میلیون زن در سراسر کشور، درآمدی بیش از شوهرشان داشته اند.
این اعداد و ارقام بسیار مهم و قابل توجه هستند. از این جهت که نشان می دهند که تغییرات بزرگی در صفوف حرفه ای از منظر جنسیتی مرد و زن اتفاق افتاده است. این تغییرات و تحولات، آثار خود را در همه جا نشان داده اند: از اتاق خواب تا اتاق هیأت مدیره!
جهان قدیم بسیار ساده بود: زنان در خانه می ماندند و فرزندان را پرورش داده و مردان، سر کار می رفتند و پول به دست می آوردند. سبک زندگی در زمانه قدیم بسیار ساده بود.
در زمانه قدیم، تمایز جنسیتی در زندگی به خوبی دیده می شد ولی هم اکنون نقش زنان به حیطه نقش و مسئولیت های مردان کشیده شده است و جایگاه مرد به طرز قابل توجهی تضعیف شده است.
این بخشی از گفتگوی من با دوستم است که به اصرار من در خانه مان بود:
او هشت سال است که ازدواج کرده است و صاحب دو فرزند است که هر دوی آنها هم اکنون به مدرسه می روند. او از ازدواج خودش ناخرسند است و به مشاجره ای که اخیرا با شوهرش بر سر آوردن بچه ها از مدرسه داشته است اشاره می کند و اینکه هر دوی آنها در هنگام تعطیلی مدرسه فرزندانشان، سرکار هستند و همیشه بر سر این بحث می کنند که چه کسی، بچه ها را از مدرسه به خانه بیاورد؟
این یکی از دلایل آنها برای مرتب نبودن و بهم ریختگی خانواده شان است که در طول سال، همیشه درگیر آن هستند. و یا سالها پیش، یکی از دغدغه های آنها، تقسیم وظیفه ی رسیدگی و مراقبت از حال کودکان شان بود که شب ها از مهد کودک آورده شوند.
آنها هر دو انتظار دارند که باید به طور مساوی فرصت پیشرفت در کار و حرفه شان را داشته باشند و این تفکر باعث شده است که همواره در زندگی درگیر رقابت با یکدیگر بر سر آزادی های فردی و اوقات فراغت و وضعیت شعلی و حرفه خود باشند.
در حین صحبت با او، بارها اتفاق افتاد که او به من گفت "وای خدای من، حواسم به حرفهایت نبود" و تلاش وافری می کرد تا به حرفهای من گوش دهد. شاید علت این موضوع این باشد که تقسیم بندی امور و وظایف زن و شوهر، فکر او را به شدت درگیر خود کرده بود.
تفکر و دغدغه دائمی مادر و پدر بر سر اینکه مثلا چه کسی باید به دنبال دخترشان برود، یا تقسیم بندی وظایف خانه شان برای خرید شیر و نان و ... کاملا غیر قابل تصور است.
مادر من که زن باهوشی بود هرگز حاضر نشد که خود را وارد چنین مشغله ها و درگیری های دائمی ذهنی کند. آنها (پدر و مادرم) به خوبی می دانستند که چگونه زندگی کنند و هر یک باید چه نقشی در زندگی ایفا کند.
در آن روزها آزادی و اختیار عمل زنان، دور از واقعیت های امروزی بود: یک زن فقط زمانی می توانست وام مسکن بگیرد که امضای شوهر یا پدرش در پای آن بوده باشد؛ مدارس و دانشگاه ها عمدتا مختص به مردان بودند علی الخصوص مدارس پزشکی و کالج های حقوقی.
زنان تا هنگامی که دختر بودند به پدر خودشان و زمانی که ازدواج می کردند به شوهرانشان وابسته بودند.
من به عنوان یک فمینیست های جوان و پر شور که به دنبال تغییر و حذف این محدودیت ها بودم (و هم اکنون نیز افتخار می کنم که عضوی از این جنبش بوده ام که اینقدر رهاورد داشته است) ولی به نظر می رسد که من در دامی مردانه افتاده ام: تلاش برای کسب پول بیشتر و به تنهایی، همه ی هدف من گردیده است و همین دغدغه، مرا از وقت گذاشتن برای فرزندانم و تزریق عشق و محبت به آنها محرومم ساخته است.
آرمان و آرزوی ما در ابتدای حرکت، بهبود زندگی مردان و زنان بود و در دهه هفتاد میلادی، ما در جنبش زنان ناراحت و افسرده بودیم که چرا همه چیز به نفع مردان است؟
لذا پیگیری حقوق زنان، به اولویت اول جنبش های فمینیستی تبدیل شد. البته ما می دانستیم که هر تغییری که در حقوق زنان ایجاد شود، باید تغییراتی نیز به صورت متقابل برای مردان وجود داشته باشد تا همه به طور مشترک، تلاش شان را برای کار در دیگ داغ و بزرگ زندگی به کار گیرند.
آیا به این فکر کرده اید که فمینیسم بیش از همه، احساسات مردان را دچار تعارض کرده است و مردان همچنان علاقه مند به «زن سنتی» برای ابراز احساسات و عشق ورزی هستند و به نظر می رسد رویکرد های زن محور و فمینیستی بر جامعه تاثیر زیادی گذاشته اند.
اما آن چه بود؟ نیمی از مردان جوان بررسی شده در گزارش اخیر اعتقاد داشتند که جامعه در تلاش است آنها را تبدیل به مردان زن نما [2](یعنی مردهایی که تحت تاثیر جو غالب فمینیستی رفتارهای زنانه از خودشان نشان میدهند، و مثلا خودشان را به صورت خانمها آرایش می کنند) کند و آنها ابراز داشته اند که بی علاقه به زندگی در سایه «قوانین طرفدار زنان» هستند و از توجه افراطی به حقوق زنان (بدون توجه به خواسته های آنها) نفرت دارند.
البته این درست است که زنها بیش از پیش به چشم می آیند و دیده می شوند و این روند در سی سال گذشته شدت گرفته است و زنان در هر حوزه ای که فکرتان برسد، رسوخ و حضور پیدا کرده اند.
زنان امروز بسیاری از کرسی های حسابداری و مالی و آموزشی را در اختیار گرفته اند.
به نظر می رسد آنچه در واقع اتفاق افتاده است جنگ و رقابت زنان و مردان برای حفظ فرصت ها و کسب موقعیت ها از دست هم است! به نظر می رسد قبل از فراگیری تفکرات فمینیستی، جامعه بیشتر مردانه بود ولی هم اکنون زندگی و مشاغل، زرق و برق بیشتری پیدا کرده اند!
آرمان زنان امروز دیگر در مادر و همسر بودن محدود نمی شود و آنها می خواهند به حرفه ها و تخصص های مختلف دست پیدا کنند و پله های ترقی را یکی پس از دیگری طی نمایند. لیکن بسیاری از مردان، متعجب از این هستند و از این موضوع احساس تهدید و از کار برکناری می کنند.
جنبش زنان با از میان برداشتن فرضیات سابق در قبال مردان و زنان، در حال ایجاد زلزله ای برای کنار زدن مردان است. چه اینکه ماهیت کار و اقتصاد در کشورهای غربی، امروز بیش از اینکه به نیروی عضلانی و قدرت فیزیکی نیاز داشته باشد به دانش و تخصص نیاز دارد و در این بین تفاوتی بین زنان و مردان در حضور موثر، دیده نمی شود.
در واقع با تغییر شکل کسب و کار که نیازمند تعامل انسانی با کاربران و ارتباطات کاری است، زنان در این زمینه موفق تر از مردان هستند.
در واقع در 35 سال گذشته، زنان در همه عرصه به موفقیت های چشمگیری دست یافته اند و سرآمد شده اند و هم اکنون به تنهایی قادر به پیشرفت در زندگی و سرپرستی و تربیت کودکانشان (بدون نیاز به مرد) هستند. چیزی که برای مادران و مادر بزرگ های ما غیر ممکن بود.
اما آیا این به معنای ترک و بیرون راندن مردان است؟ ما دیگر برای زندگی و تحقق نیازهای اولیه مثل غذا و سرپناه برای همسر و فرزندان مستقل شده ایم. لیکن چون رمز موفقیت در جامعه به پول، قدرت و اعتبار بستگی دارد، پس ما دختران باید در این زندگی که همچون یک میدان بازی بزرگ است حضوری همه جانبه داشته باشیم.
یادم هست وقتی 21 سالم بود و اولین مقاله را برای مجله دنده یدکی نوشتم به این نکته اشاره کردم که ما باید فکر مردانمان را برای جهش و پیشرفت، با آوردن بچه درگیر کنیم.
چیز دیگری که من موفق شدم آن را درک کنم و بفهمم این است که که جامعه در بستر تغییر و تحولی بزرگ قرار گرفته است. از این بابت که جامعه، زنانی که پا در جای مردان می گذارند و نقش مردان را بازی می کنند را تحسین می کند و چنین زنانی را انسانهای موفقی تلقی می کند ولی مردانی که هنوز سرگردان هستند و سنتی می اندیشند و یا زنانه فکر می کنند را شخصیت های موفقی قلمداد نمی کند.

اما قضاوت عمومی درباره مردی که در خانه می ماند تا امور خانه را سر و سامان دهد و از بچه ها نگهداری کند و از پول همسرش خرید می کند به عنوان فردی شکست خورده و بازنده شناخته می شود و نه به عنوان پیشگامان سبک زندگی مدرن!
اکثر مردم فکر می کنند که دوران بکارگیری کنیز و یا مستخدم برای انجام امور منزل به پایان رسیده است ولی اگر زن و شوهر درآمد بالایی داشته باشند، می توانند از آنها برای انجام امور منزل شان استفاده کنند و با وجود آنها، دیگر نیازی به مهد کودک برای فرزندانشان نیست.
وقتی من در کمپین حمایت از حقوق زنان شروع به فعالیت کردم تا از حق اشتغال زنان دفاع کنیم، هرگز فکر نمی کردم که کودکان، یکی از قربانیان این وضعیت باشند.
البته من فکر می کنم که این تقصیر دولت است که برخلاف اسکاندیناوی، ساخت مهد کودک را در اولویت قرار نداده است و مهد کودک به حد کافی در دسترس خانواده ها نیست.
به هر حال این نیز یکی از تبعات خانواده هایی است که کسب مال و از آن مهمتر، مسائل دنیوی برایشان با اهمیت تر است از خانه ای شاد و پایدار که در آن با عشق و علاقه، کودکانشان را پرورش می دهند. 
اقتضائات جهان مدرن باعث شده است که اغلب مادران پس از زایمان تا چند هفته از محل کار خود دور باشند و توجه زیاد به کسب و کار باعث شده است که زنان و مردان، فرزند آوری را به عنوان اولویت درجه دو قلمداد کنند و آن غرور و اشتیاقی که پدر و مادرهایمان از فرزند آوری داشتند را نداشته باشند.
ادغام تدریجی نقش ها و تشبیه دو جنسیت به یکدیگر باعث افزایش جاه طلبی مردان و زنان شده است که باعث ترک احساسات زیبا و مردانگی در زندگی شده است. چه اینکه امروز کمتر کسی حاضر می شود که همچون قدیم در یک مزرعه مشغول به کار شود، چون کمتر احتمال موفقیت مالی و ثروتمند شدن را نصیب فرد می کند. 
مقالات زیادی درباره وظایف مردان نوین در خانواده به عنوان والدینی فعال و با نشاط نوشته شده است که در هر کدام از آنها وظایفی را برای آقایان تعریف و ذکر نموده است.
اما زنان که بار اصلی بر دوش آنهاست -مثل حکایت امروز دوست من- همواره با شوهرانشان در حال مشاجره هستند که چرا باید وظایفی همچون خرید شیر برای بچه ها و امور داخلی خانه بر دوش آنها باشد؟ چون به عقیده آنها، پذیرفتن مسئولیت های بیشتر در خانه، باعث می شود در تخصص و حرفه شان(کسب و کار) تنزل پیدا کنند. و این نوع استدلال نشان از یک فرو رفتگی (گودال) اجتماعی عمیق است.
برای رهایی از این مخمصه، ما باید قبول کنیم که برخی امور مختص آقایان است و برخی امور مختص خانم هاست. قبول کنیم که یکی از ما در مریخ و یکی دیگر در زهره زندگی می کند. لیکن همه ما با هم در کره زمین زندگی می کنیم، در اینجا!
هیچ کس نمی خواهد که به اوضاع و روزگار قدیم، آن طور که مادر من زندگی می کرد برگردد. اما همه عمیقا به این نیاز داریم که در کنار هم زندگی کنیم. شما می توانید امتحان کنید زندگی ای که مرد و زن بر اساس پول و ظاهر زندگی کنند که زنان جرئت ماندن در خانه کنار فرزندان را نداشته باشند! و اگر چنین زندگی برایتان شیرین و زیبا بود آن را به دیگران توصیه کنید.
بر خلاف فرضیه ها و پیش بینی های جنبش های فمینیستی مبنی بر تقسیم نمودن وظایف به طور مساوی و مرتب نمودن زندگی، این طرح موفق نبوده است.

مأخذ:

[1]: http://www.dailymail.co.uk/femail/article-512550/Feminism-turned-men-second-class-citizens-womens-victories-come-price.html

[2]:  metrosexual

موافقین ۱ مخالفین ۱ ۹۲/۰۲/۱۰
سید ابوالفضل هاشمی

حقوق مردان

فمینیسم

نظرات  (۶)

سید جان دستت درد نکنه. اما من خوشم نیامد. چون نویسنده مقاله خودش فمینیسته و خیلی از حرفهای فمینست ها را قبول دارد و به آن افتخار هم میکند. او نمی گوید که فمینیسم بد است. فقط چالش های ایجاد شده توسط فمینیسم را پذیرفته و دنبال راه حل دیگری به جز نفی فمینیسم است! در صورتی که در یک دور باطل است. مثل آنکه بخواهیم نجاست را از مدفوع پاک کنیم! عین نجاست است. فمینیسم ذاتش نجس است و باید عین نجاست برطرف شود نه اینکه اثر نجاستش را از بین ببریم! این شدنی نیست!
پاسخ:
مقاله ای که ترجمه کردم نکات زیبای زیادی داشت. مثلا: 1. این فمینیست غربی بر خلاف نوع ایرانی اش، اینقدر خودخواه نیست و بسیار جامع فکر می کنه. 2. به حفظ خانواده و نیاز دو جنس برای بقای خانواده اهمیت میده. 3. به دنبال راهکاری منطقی برای حفظ خانواده هست. 4. از اینکه بچه قربانی جاه طلبی زنها شده اند ناراحت است. حالا اگر نوع ایرانی اش بود همه تقصیرها را گردن مرد می انداخت. و همچنین به نکاتی در باب حقوق از دست رفته مردان اشاره شده بود. به نظرم، خواندن این مقاله دید ما را برای مواجه شدن با طرفداران مکتب فمینیسم گسترده می کند و آماده پاسخگویی به ادعا های آنها می نماید.
سلام، ممنون از حضور شما... روز خوبی بود...
پاسخ:
با سلام. من هم از حضور شما در کلبه ی مجازی ام متشکرم.
جالب بود ... آفرین
بروزم :
حتی مطهری اول را هم می توان نقد کرد

سلام

خسته نباشید
مطلب جدید نوشتی خبرمون کن
بروزم با:
حتی حزب الهی ها هم آزادند!
فعلا...
راه مقابله  با فمنیسم بنظرم ارائه الگویی همچون حضرت زهرا سلام الله علیهاست
بروزم با:
پایداری بله ولی رای به آن خیر

سید جان در کد انجمن یک دستی بردم. ببین قالبش چطوری شده!

ضمنا نمی دونم چرا سر نمی زنید!؟!

پاسخ:
سلام. خیلی مشغله دارم. بدجور گرفتارم. برسم دوباره سر می زنم. شرمنده بخدا.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی