چرا زن ها و دختران تهرانی، اینقدر خشن اند؟
به عنوان نمونه در مناطقی که به اصطلاح مذهبی تر بودند و مساجد و هیأت های بیشتری بود، برخورد مردم برای پرداخت کرایه خود سردتر بود و فرار بیشتری را شاهد بودیم. البته ارتباط مستقیمی نیز با مناطق مذهبی با وضعیت ضعیف اقتصادی مردم نیز وجود دارد. مثلا در منطقه 12 در حوالی میدان خراسان، وضعیت مالی مردم در محدوده متوسط رو به پایین است و افراد پولدار در این محلات بسیار کم هستند. و در محلاتی از شهر تهران که آمار فحشا نیز بسیار بالاتر است (مثل محله در خط BRT ترمینال جنوب – م جمهوری – پارک وی) احتمال دزدی نیز به مراتب بالاتر است.
یا به عنوان نمونه، چیز دیگری که تجربه کردیم این بود که پیرمرد ها و پیر زن ها اصلا آدم های منطقی ای نیستند و هر قدر به آنها چیزی را بگویید و برایشان استدلال بیاورید باز هم کار خودشان را می کنند. لذا هر قدر سن انسان بالا می رود میزان خودخواهی و نفهمی اش نیز بالاتر می رود مگر آنکه فرهنگ و عقل سالمی داشته باشد.
اما موضوع دیگری که من به عینه و به کرات تجربه کردم این است که طرز مواجهه زنان و دختران در همه مناطق به مراتب از نحوه مواجهه مردان بدتر بود. این چیزی بود که مرا به نوشتن این مطلب سوق داد.
در جامعه ما، خشونت مردان عموما در مواقع حاد و زمانی که یک مرد نسبت به فرد دیگر متنفر باشد رخ می دهد. خشونت مردان به ندرت ولی با کمیت زیادی رخ می دهد که طی آن یک مرد با شخصی دیگر به زد و خورد یکدیگر می پردازند. هر چند امروزه، با قوانین سخت گیرانه از دعواها و خشونت های قدیمی کاسته شده و کمتر کسی ترجیح می دهد شخص دیگری را بزند ولی با این وجود نیز اگر دعوایی رخ دهد، یک درگیری فیزیکی خواهد بود یا منجر به جراحت می شود و یا جنایت.
اما این مسئله در بین زنان و دختران به کلی فرق دارد. در حال حاضر در بین زنان خبری از خشونت های فیزیکی نیست (هر چند آمار آن رو به افزایش است) ولی نوع خشونت زنان در مواجهه با آقایان، تقریبا در همه موارد به شکل زبانی و روانی بوده که تقریبا هیچ راه ممکنی برای ثابت کردن و محکوم کردن آن وجود ندارد.
من به سبب تجربه ام به کرات در ایستگاه های BRT شاهد برخوردهای خشک و زننده زنان در کرایه ندادن، کارت نزدن و حتی پیچاندن بودم. موارد زیادی از این دست به یادم هست. مثلا ممکن بود اگر به مردی تذکر می دادید محترمانه به شما پاسخ می داد ولی عموما، تعداد زیادی از زن ها ترجیح می دهند با غرور و تکبر، اصلا جواب طرف شان را ندهند. یا توجهی به او نکنند و کار خودشان را کنند. یا با لحن و حرکت خشن چشم و ابرو، با شما برخورد کنند و گرفتن کرایه را به دلایل مختلف رد می کنند.
مثلا موارد زیادی سراغ داشتیم از زنان کارمند بازنشسته که «کارت منزلت الکترونیکی» خود را به دختر و پسرشان می دادند تا آنها از کارت شان استفاده کنند و وقتی خودشان می آمدند کارت نمی زدند و می گفتند که ما بازنشسته شدیم و سالها به این نظام خدمت کرده ایم. وقتی به آنها می گفتیم که "رایگان که کار نکرده ای پولش را گرفتی و با اشتغالت، یک مرد را بیکار کرده ای" خودشان را به نفهمی می زدند و سکوت می کردند.
نمونه دیگر از طرز برخورد خشن زنان با مردان در صندلی های قسمت عقب اتوبوس هاست. مثلا اگر مردی به دلیل نبود جا به قسمت زنان برود و بنشیند سریع با واکنش تند زن های فمینیست چادری مواجه می شویم که آقا، اینجا جای شما نیست! ولی اگر همان خانم با شوهرش در قسمت مردان بنشیند هیچ کس واکنش نشان نمی دهد.
نمونه دیگر از برخورد خشن زنان این است که هر وقت بخواهند که کاری را انجام دهند، آدرس بپرسند یا در اتوبوس به راننده بگویند که ایستگاه نگه دار، با لحنی طلبکارانه خطاب به مردان می کنند و از مردان می خواهند و سوالات خود را می پرسند. بدون آنکه از زنان دیگر این خواسته را مطرح کنند. گویا مردان نوکران آنها هستند.
نمونه دیگر از برخورد های خشن زنان را می توان در خانواده ها دید. نیاز نیست جای دوری بروید. خواهر شما یا حتی مادر شما می تواند یکی از این زن های خشن باشد. این دسته از زن ها همه را مقصر می دانند جز خودشان را. نتیجه برخورد این دسته از زن ها را می توان در لجاجت و گوشه نشینی های شوهرانشان برای فرار از دست این زنان جستجو کرد. آنها در خانه با صدایی کلفت و لحنی دعواگونه با شوهر و فرزندانشان برخورد می کنند و اصلا در صدا و منش آنها، لطافت و ریزه کاری های زنانه نیست.
من به کرات از اینگونه رفتارهای زشت و زننده را از زنان و دختران دیده ام، ولی هیچگاه در آقایان چنین رفتارهایی را ندیده ام (یا خیلی کم). در بسیاری از موارد ممکن است شما با فردی برخورد کنید و ظاهرا وی را آدمی خوش ذوق، متین و آرام تلقی کنید ولی به محض آنکه با وی ازدواج کنید، انواع حملات زبانی و روانی به شکل های مختلف به سمت شما سرازیر می شود. همان فردی که تا دیروز، وی را آدمی مهربان تلقی می کردید به یکباره پس از ازدواج، خلاقیت مدیریتش گل می کند و هر روز با لحنی کلفت و ضمخت به شما دستور می دهد. گویا شما نوکر و بنده او هستید و او سرور شما!! شاید برایتان عجیب بیاید ولی حتی ممکن است برادر، خواهرش را نشناسد ولی به محض اینکه مدتی با چنین زنی همخانه شوید، وی را به خوبی خواهید شناخت. اینگونه رفتارها از کودکی از مادر به دختر به ارث می رسد و دخترها رفتارها و کنش های طلبکارانه از مرد و پسر مقابل خودشان را می آموزند. آنها از کودکی خشن و نفهم می شوند و اینگونه رفتار کردن را نوعی هوشمندی و تدبیر می دانند که در مواجهه با جنس مخالف به خوبی جواب می دهد! آنها از کودکی می آموزند که حتی حجاب شان را هم نه بخاطر دین و ایمان، بلکه بخاطر ضدیت با جنس مرد بر سر کنند. یا اگر ساپورت پوش می شوند و موهای خویش را بیرون می ریزند یک گوشه هایی از مردستیزی در نظرات و دلایلشان از انتخاب اینگونه پوشش می توان دریافت.
این مردستیزی و تنفر پنهان زنان و دختران تهرانی از مردان و پسران، حتی به رسانه ها کشیده شده است و زنان و دختران تهرانی که 80 درصد تحریریه های خبرگزاری ها و خبرنگاران را تشکیل می دهند اظهارات و نظرات مردستیزانه خود را در رسانه ها نیز علنی کرده اند. به عنوان مثال، تیترهای ضد مرد که در آن به جنسیت مردان اشاره شده باشد به کرات در صفحات روزنامه ها، مجلات، نشریات و سایت های خبری خودنمایی می کند. در حالی که هیچگاه در خبرهایی که رویکرد منفی دارند به جنسیت زن اشاره صریح نمی شود و یا زنان به عنوان قربانی معرفی می شوند که از گذشته خود پشیمان اند و در حال گریه کردن هستند. یا در بخش نظرات سایت های خبری به خوبی با نظرات مردستیزانه و زن سالارانه مواجه خواهید شد که مرتب به شکل های مختلف، جنسیت و حقوق مرد را تحقیر می کنند ولی هیچگاه به جنسیت زنان انتقاد نمی کنند و حتی در بسیاری از سایت های خبری، نظرات منتقدانه را نیز نمایش نمی دهند.
فارغ از اینکه اینگونه کنش ها از سوی زنان در مواجهه با مردان، باعث طلاق عاطفی بین زنان و مردان متاهل در خانواده ها می گردد و در جامعه نیز به بی تفاوتی تدریجی پسرها و مردها نسبت به زنان منجر می گردد. در نتیجه همین رفتارها، روز بروز بر آمار مردان بی توجه به زنان در جامعه افزوده می شود. دیگر مثل قدیم، مردان بخاطر زنان حنجره شان باد نمی کند، کسی بخاطر نگاه کردن و تجاوز به زنان ککش نمی گزد و حتی اگر دیگر زنی به شما اظهار علاقه کند برای شما جذابیتی ندارد.
چندی پیش در اتوبوس نشسته بودم، یک خانمی بیش از 5 بار گفت که آقا، آقا ... . من دیدم آقایان زیادی در اتوبوس نشسته اند و اصلا سرم را برنگرداندم. آن خانم پس از اینکه دید هیچ مردی به او جواب نمی دهد رو کرد به زنان دیگر گفت که چرا مردها اینطوری شده اند؟! خانم دیگری به او رو کرد و گفت پسر من هم همینطور است و اگر صدایش کنی جوابت را نمی دهد!!
نکته عبرت آموز در قهر و بی میلی پسران تهرانی نسبت به همنوعان دختر است. آمار پسرانی که مجرد زندگی می کنند سر به فلک کشیده است و از هر سه پسر تهرانی، بنا به آمارهای منتشره از سوی رسانه های زن سالار، یکی مجرد زندگی می کند. با وجودی که بسیاری از آنها توانایی تشکیل یک خانواده کوچک را دارند ولی آنها حاضر نیستند «آرامش مجردی» خود را با حضور موجودی که ممکن است کمی ظاهر جذابی داشته باشد ولی باطن هیولایی دارد بهم زنند. آنها زنان و دختران و مادران و خواهرانشان را شناخته اند. فهمیده اند که ازدواج کردن با همنوعان آنها امری خطیر و ریسکی بزرگ است. به همین خاطر ترجیح می دهند تنها بمانند و تنها بمیرند تا اینکه هر روز با فرشته عذاب مواجه شوند و لحن طلبکارانه و صورت اخم آلود و برخورد قهرانه وی را شاهد باشند.
البته این روند در شهرستان ها کمتر است و دختران شهرستانی نسبت به دختران تهرانی، روحیه ای معتدل تر و لطیف تر دارند ولی به دلیل آنکه فرهنگ منحط و فاسد تهرانی ها در حال صادر شدن به شهرها و شهرستان های دیگر است دیر یا زود، زنان شهرستان های دیگر نیز در صورت دوری نگزیدن از فرهنگ زن سالار تهرانی، به این بلیه دچار می شوند.
چیزی که در این بین غیر قابل انکار است تاثیر اشتغال و مشارکت اقتصادی زنان (که عمدتا برای خودخواهی های خودشان و نه کمک به خانواده) است که به شدت روحیه آنها را دستخوش تغییر می کند. اگر در پیرامون تان دقت کنید زنان، هر قدر تفکر اقتصادی و منفعت طلبانه قوی تری داشته باشند به همان نسبت روحیه لطیف زنانه و دخترانه در آنها کمرنگ تر است و به همان میزان، خوی سرکوبگرانه و دیکتاتورانه شان بیشتر است. مثلا پیشنهاد می کنم طرز برخورد زنان فروشنده در شرکت های خصوصی را با زنان خانه دار مقایسه کنید. شاید حکمت دین اسلام مبنی بر پرهیز دادن زنان مومن و مسلمان برای حضور در بیرون از خانه و اشتغال را بتوان از این رهگذر ارزیابی کرد.
مثل پرستاری.معلمی.هنرمندیو...