دفتر مشق

روزهای زندگی

روزهای زندگی

دفتر مشق

* بسم الله الرحمن الرحیم
* دفتر مشق روزهای زندگـی
* نویسنده: مهندس سید ابوالفضل هاشمی
* شروع بلاگری از 18 آبان 1391 پنج شنبه

آخرین نظرات
این نوشته را حدود چند سال پیش نوشته ام و مربوط به الآن نیست. انتشار این نوشته به معنای زیر سوال بردن شجره طیبه بسیج نیست و قصد زیر سوال بردن اعضای فداکار و ایثارگر بسیج را ندارد. این مطلب فقط به بیان عیوب و نواقص برنامه ریزی و اهداف تعیین شده برای بسیج و بسیجیان پرداخته تا ان شاء الله با رفع آن، باعث شکوفایی و رونق این نهاد انقلابی گردد. 

پس از مدت ها عدم حضور در بسیج پایگاهی، چند هفته پیش در جلسه بسیج مسجد محله مان حضور یافتم. مسئول جلسه که معاون پایگاه و یک عنصر اطلاعاتی و نظامی محسوب می شود پس از سی چهل دقیقه داستان و خاطره تعریف کردن از پشت صحنه برگزاری مراسم جنبش عدم تعهد و اوضاع سیاسی جهان و رزمایش های اخیر سپاه و موشک های شلیک شده و یک سری حرف های بی سود و فایده برای عوام جامعه، به روال همیشگی برگزاری جلسات بسیج، از یک طرف شروع به تعارف از بچه ها کرد که اگر حرف یا مطلبی دارند بگویند. علارغم تعارف مسئول جلسه مبنی بر صحبت کردن اعضای جلسه، هیچ کس تمایلی به صحبت کردن نداشت. من نفر آخر دور جلسه بودم. نوبت به من که رسید شروع به بیان حرفهایم کردم. ابتدا به عناوین مطرح شده از سوی سخنران جلسه اشاره کردم و نظر مخالفم را راجع به مطالب او گفتم و پس از آن به یکی از مشکلات جامعه پرداختم. از آن جلسه به بعد، دیگر بساط تعارف برای صحبت اعضا جمع شد و فقط آقای رئیس پایگاه و معاون و یکی دو نفر که مورد تایید آنها هستند صحبت می کنند!!
در مدت حضور ده ساله ام در بسیج، بیاد ندارم خاطره مثبتی از آن داشته باشم. شاید این بخاطر روحیه آرمانخواهانه و تعالی گرای من باشد. شاید اگر تجربه و نگرش امروز را از بسیج و انواع آن داشتم هیچ وقت به عضویت در آن نمی آمدم. حضور در بسیج، در این ده سال جز آنکه وقت من را به بطالت بگذراند و فکرم را درگیر مسائل هیچ و پوچ کند، دستاورد دیگری برایم نداشته است، ولی چاره ای ندارم تا برای کسر خدمت سربازی در آن بمانم. کسری 6 ماهه ای که حداقل دو سه سال وقت مفید مرا در این ده سال عضویت در بسیج به بی هدفی گرفت. امروز که من نیازمند استفاده از تلاش و دستاورد سالیان گذشته ام هستم، بی توشه ام و یکی از مقصران اصلی این عقب افتادگی عضویت در بسیج است. یادم می آید سال سوم راهنمایی شاگرد ممتاز بودم و پس از عضویت در بسیج و به خاطر سادگی و خلوص بچگی ام، آرمان درس و پیشرفت و کسب علم را با آرمانهای بسیج جایگزین کردم. چه شب های زیادی که در سرمای زمستان، با اسلحه کلاشنیکف در ورودی درب مسجد، نمی ایستادم و از سرما نمی لرزیدم و یا در جلسات آن قرآن نمی خواندم و در ایست و بازرسی ها، خالصانه زحمت نمی کشیدم. چه روزها و شب ها که در بسیج شهر و دانشگاه خستگی نکشیدیم تا دستاورد عملکردمان روزومه کاری برای مسئولین دفاتر بسیج باشد! نتیجه اش این شد که سال سوم دبیرستان، یکی از تنبل ترین های کلاس شدم! شایذ اگر کسی مرا در این مدت دوستانه راهنمایی می کرد اینگونه متضرر نمی شدم ولی در زمانه ما آدم دلسوز بسیار کم است و همه به فکر خودشان هستند.

چند سال پیش در دیدار با یکی از فرماندهان سپاه در جلسه کانون تفکر به وی گفتم که چرا مدل بسیج را از حالت فعلی که عمر جوانان را به تباهی می گذراند به کانونی اجتماعی تبدیل نمی کنید و برنامه های آموزشی متنوعی برای اعضای آن در نظر نمی گیرید تا این نوجوان، وقتی به سن جوانی و بزرگسالی رسید بگوید من همه زندگی ام را مدیون بسیج هستم و نگوید که بسیج فقط عمر و خر حمالی از من کشید و هیچ دستاوردی برای من نداشت. در آن جلسه من سخنران اول بودم. بعد از من افراد دیگری در موضوعی که من مطرح کردم به ارائه پیشنهاد پرداختند و مثلا شخصی که خود را مدیر روابط عمومی یکی از وزارتخانه ها معرفی می کرد می گفت اگر بسیج نخواهد مدل خود را اصلاح کند نهاد ها و کانون های دیگر از آن پیشی می گیرند و روز بروز افبال مردمی به بسیج کم و کمتر خواهد شد. در انتها، آن فرماندهی محترم پس از شنیدن سخنان مختلف ابتدا به تمسخر من پرداخت که چرا «کلاشینکف» را «کلاش نیکف» گفته ام و این اشتباه به معنی آن است که من سطح دانش کمی دارم! (در حالی که طرز صحیح نوشتن آن کلاشنیکف است و کلاشینکف اشتباه است). بعد بیان داشت که ما در بسج قصد تربیت دانشمند را نداریم. در آخر به من توصیه کرد که سری به پایگاه های بسیج بزنم و با اعضای بسیج نشست و برخاست داشته باشم تا بفهمم که سطح فکری اعضای بسیج بسیار پایین است و اصلا در حدی نیست که پتانسیل چنین برنامه های فرهنگی و اجتماعی را داشته باشند!!

این یعنی توهین به افرادی که می فهمند و دغدغه دارند. یعنی شمایی که می فهمی اصلا نباید در بسیج باشی و بسیج جای عده ای آدم خشک فکر و متعصب و بی عقل است که به موقع درگیری ها، بدون اینکه آموزش نظامی حرفه ای دیده باشند با یک باتوم (که حتی طرز استفاده از آن را نیز بلد نیستند) به میدان بیایند. یعنی استفاده ابزاری از جان هزاران جوان برای سرکوب منتقدان. یعنی ما یک مشت آدم خنگ و ابله و نفهم می خواهیم. 

این روزها، گاه حتی علاقه ای به مسجد رفتن نیز ندارم، چون می بینم مسجد بازیچه قدرت شده است. ای کاش بسیج، نظامی نبود و اگر نظامی بود، در مسجد نبود. می ترسم در فتنه های بعدی، مساجد بیشتری همچون مسجد لولاگر میدان جمهوری به آتش کشیده شود. برخی ها به خاطر گرفتن کسری خدمت سربازی به بسیج می روند ولی سخت در اشتباه هستند که می بایست چند برابر وقتی که می خواهند کسری بگیرند را در بسیج بگذرانند و در این میان، اهداف و برنامه های آنها در زندگی دستخوش تغییر خواهد شد و بعضا ضربات جبران ناپذیری خواهند خورد. وقتی به عقب بر می گردم با خود می گویم ای کاش شش ماه در سربازی بیشتر خدمت کرده بودم ولی از ابتدا به عضویت بسیج در نمی آمدم. چون می توانستم فرصت های بیشتری برای کار و کسب درآمد و درس و دانشگاه خود دست و پا کنم. ولی افسوس که دیگر دیر شده است.
گفتن این حرف ها تلخ است ولی چه می شود کرد که برای اصلاح و رفع مشکلات جامعه دینی مان، باید مشکلات را گفت تا دغدغه رفع آن به آرمان جمعی تبدیل شود.
Image
تکمیلی: 
می خواستم این مطلب را بدون اضافات در بلاگم منتشر کنم و نکات دیگر را در پستی دیگر بیان نمایم. اما برای آنکه سوء تفاهم نشود چند مطلب را خلاصه وار بیان می کنم:
1. بسیج یا همان نیروی مقاومت اهمیت بسیاری برای قدرتمندان و سرمایه داران داخل کشور دارد. چون یکی از اجزای حفط امنیت در کشور است. در سه دهه گذشته اگر ادعا کنیم که این «بسیج شهری» بوده است که نظام جمهوری اسلامی را حفظ کرده است. چه در هشت سال جنگ تحمیلی و چه در فتنه های سال 76 و 88 بیراه نگفته ایم. از یاد نمی برم جمله ی آن مرد بی نماز و بی دین و سرمایه داری که در شرکتش پشت تلفن به دوستش گفت: "اگر بسیج نبود، ما الآن امنیت نداشتیم(که با خیال آسوده زندگی کنیم و پول در بیاوریم)". اما سوال اینجاست که برغم هزینه های زیادی که بچه های بسیجی از خود به عشق اسلام و ولایت داده اند، در نهایت چه چیزی دستگیرشان شده است؟

2. در طول یک دهه ای که در بسیج بودم حتی یک افغانی یا اتباع بیگانه نیز ندیدم که در بسیج عضو باشد. خیلی از جوان های افغانی که از عدم امنیت در کشور خودشان به کشور ما (ایران) فرار کرده اند در مشاغل مختلف دست پایین با حقوق مناسب مشغول شده اند. خیلی هایشان نیز در دانشگاه های ما تحصیل کرده شده اند و هم اکنون در برخی از کارگاه ها و کارخانه های متعلق به افغانی های داخل کشور مشغول به کار می شوند. ولی جوان های ایرانی تحت تاثیر ادبیات سحر انگیز دستگاه های فرهنگی و مسئولان تراز بالا، تحت تاثیر شعارها قرار گرفته و مثل من، ده ها سال در بسیج وقت و انرژی خود را صرف می کنند بدون اینکه از لحاظ مادی برای آنها سودی داشته باشد.

3. خیلی ها بوده اند که به برکت بسیج توانسته اند به رده های بالای حکومتی صعود کنند و تا وقتی در آن مسئول بوده اند شعار های جذاب داده اند ولی هدفی جز کسب سمت و استخدام در دستگاه های دولتی و حکومتی نداشته اند. خیلی ها بودند که مسئول پایگاهی در فلان مسجدی شدند و از امتیازات و امکانات (مثل لوازم ورزشی، دوربین عکاسی و ...) استفاده شخصی کرده اند.

4. اگرچه کم، ولی باز هم بچه هایی هستند که هدفشان از حضور در بسیج، خدمت به اسلام است و دل پاک و نورانی ای دارند. ولی در این محیط نظامی نه تنها استعدادشان شکوفا نمی شود بلکه بدتر به سوی ... (خودتان جای خالی را پر کنید تا من متهم به تشویش اذهان عمومی نشوم!) سوق داده می شود. نتیجه اش این می شود که دو دسته جماعت، بیشتر در بسیج حضور ندارند: یا آدم های دو رو و دغل باز و دروغگو و نان بروز خور و بی اخلاق و صد البته نفرت انگیز! و یا آدم های ساده لوح و عقب مانده از قافله پیشرفت های تند بشری و تغییر و تحولات روزافرون اجتماعی و فرهنگی جامعه. بر همین اساس است که برخی می گویند «بسیج، لشکر مخ لس (لس = Less) خداست».

5. چندی پیش از کسی شنیدم که برخی از کسانی که امروز به عنوان فیلمسازان ارزشی و اصولگرا شناخته می شوند، آموزش های مقدماتی فیلم برداری و فیلم سازی را در همان سنین نوجوانی در مسجد محله شان توسط یک نمازگزار مومن دیگر دیده بودند. به نظر شما اگر سپاه، برای بسیج برنامه های ویژه علمی و آموزشی و هنری طراحی می نمود و نسلی متخصص از مهندسان و هنرمندان و دانشمندان تحویل جامعه می داد، آیا امروز ما با مشکل کمبود فیلمساز و متخصص و انسان های کامل برای کسب مدیریت و پیشبرد جامعه مواجه بودیم؟ آیا وضعیت امروز که بسیاری از اعضای سابق بسیج (مثلا نیروهای ده سال قبل)، قید حضور در بسیج را زده اند و ترجیح داده اند به زندگی خود برسند، مورد پسند فرماندهان و استراتژیست های سپاه و مقام عظمای ولایت است؟ ممکن است آقایان مسئول بگویند ما برنامه های متنوع علمی و آموزشی برای اعضای بسیج در نظر گرفته ایم و منتقدان را به سیاه نمایی متهم کنند. اما واقعیت این است که کمیت نوعی کلاس ها بسیار کم است و اصلا جوابگوی سلایق و نیارهای جوانان نیست. از طرفی محل برگزاری این کلاس ها عمدتا در فاصله ای بسیار دور قرار داشته که اصلا به تخفیف صورت گرفته برای عضویت اعضای بسیج نمی ارزد که فرد وقت و هزینه فراوانی برای رفت و آمد خرج کند.

6. همواره در مسجد، تضاد و کشمکش هایی بین بسیج و امام جماعت و هیأت مدیره و شورای مسجد مشاهده می کنیم. گویا دو جناح متفاوت در مسجد حاکم شده اند. آیا بهتر نیست مسجد را به روحانیون و مردم بسپاریم و ساختمان ها و مکان های مستقلی را در محلات شهرهای کشور برای بسیج برپا سازیم؟ اینطوری دیگر رفتارهای غیر قانونی برخی در لباس بسیج، به پای اسلام و مسجد نوشته نمی شود و مردم و جوانان، نسبت به مسجد، نگرش منفی پیدا نمی کنند. 

7. اگر بسیج، یک تشکل خودجوش مردمی است، پس چرا اینقدر امتیاز برای استخدام و کسر خدمت و ارائه وام و ... برای اعضای آن در نظر گرفته شده است؟ اگر این امتیازات برداشته شود، چه تعداد ریزش در بسیج رخ خواهد داد؟ یا چه تعداد استقبال مردمی از بسیج افزایش خواهد یافت؟
آیا بهتر نیست تعریف خود از بسیج را عوض کنیم و در عوض به اعضای آن، امتیازات بیشتر دیگری بدهیم، مثل حقوق ماهانه؟ ولی به نظر می رسد با تعریف فعلی و وضعیت کنونی، شاهد نوعی استفاده ابزاری از دین و سیاستی هوشمندانه برای جذب مردم به بسیج هستیم که نوعی تناقض و پارادوکس را برای تحلیلگران پدید آورده است. آیا صحیح است که ما مکان مقدس مسجد را به محلی برای دنیاطلبی مردمی کنیم که به امید کسر خدمت و استخدام و افرایش حقوق و گرفتن وام به آن مراجعه می کنند؟

8. آیا بهتر نیست بسیج را از حالت نظامی به تشکلی اجتماعی مبدل کنیم که در آن خود مردم برای خود تصمیم گیری می کنند؟ و در مواقع مورد نیاز، آنها را برای مسائل نظامی، منسجم نماییم؟ آیا درست است، مسجد که باید محلی برای آرامش و پرستش خدا باشد، به پادگانی کوچک تبدیل شود که انسان در آن، همیشه احساس ترس و اضطراب برخورد نظامی و امنیتی اقلیتی خودسر را داشته باشد؟

9. ولایت مداری اعضای بسیج نیز در نوع خود نیز قابل توجه است.هرجا سخنان ولایت با مواضع شان همخوانی داشته باشد به اولویت و شعار اصلی مبدل می شود و آنگاه که با سیاست هایشان همخوانی ندارد به کنار وا داده می شود. من این مسئله را به کرات دیده ام. 

10. ممکن است برخی در پاسخ به انتقادات به وجود بسیج مهندسین و بسیج اساتید و بسیج فلان اشاره نمایند. اما واقعیت این است که هیچ کدام از این انواع بسیج در بطن جامعه و جوانان (در شهر و دانشگاه) وجود ندارد و در واقعیت دو مدل بسیج بیشتر وجود ندارد: بسیج شهریو بسیج دانشجویی.

11. برخی ها معتقدند سپردن فرزندان نوجوان توسط پدر و مادر ها به مراکز بسیج در مساجد امری درست برای شکل گیری شخصیت فرزندان است. شاید پاسخ به این سوال برای کسی که خودش جوانی اش را در زمان شاهنشاهی و اوایل انقلاب گذرانده و دغدغه خاصی در جوانی اش نداشته و کار و زندگی به آسانی برایش مهیا شده است درست باشد ولی در زمانه ما که تورم شدت زاید الوضفی پیدا کرده است و روز بروز اوضاع مردم بدتر می شود -مگر آنها که ماهیگیری را در این شرایط بلد باشند- سپردن مسئولیت آینده سازی و راهنمایی فرزندان به بسیج کاری بسیار اشتباه خواهد بود. مقایسه کسانی که به عضویت بسیج نیامده اند با آنها که جوانی شان را در بسیج گذرانده اند به خوبی ثابت می کند که بسیج هیچ تاثیر مثبتی بر اعضای خود نگذاشته جز آنکه آنها را متعصب و عقده ای نموده که انتظار دارند همه چیز برایشان مهیا باشد. به عنوان کسی که سالها در بسیج بوده ام می دانم که کسانی که در بسیج بزرگ شده اند کمتر اجتماعی هستند. در پیرامون خود، افراد زیادی را سراغ داریم که با گذشت سالهای جوانی شان در بسیج، نه کار و حرفه و تخصصی بلد هستند و نه موفق به تشکیل زندگی شده اند و مجرد مانده اند. این یعنی خسران دیده دنیا و آخرت شده اند. یعنی بسیج هم دنیا را از آنها گرفته و هم آخرت. از آن طرف بسیاری هستند که یک ثانیه هم در بسیج وقت نگذاشته اند و در عوض انواع تخصص را دارند و درآمد بالایی دارند. پس نمی توان مدعی شد که عضویت بسیج باعث پرورش بهتر نوجوان در آن می شود بلکه درست آن است که بگوییم بهتر است نوجوانان خود را راهنمایی کنیم تا وقت خود را با کلاس های آموزشی و یادگیری تخصص سپری نمایند تا آینده ای مطمئن در انتظار آنها باشد. اینطور بهتر اجتماعی می شوند و بهتر با مردم تعامل خواهند داشت. البته برخی از طرفداران بسیج، نظری بر عکس این را دارند.

به امید اسلامی شدن ایران.
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۷/۱۶
سید ابوالفضل هاشمی

سربازی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی